۱۳۸۶ آبان ۱۰, پنجشنبه

تغییر کرده ام؟

یک. نمی دونم کجای اکسپلوررم درد می کرد که هر وقت می خواستم پست بفرستم پیغام خطا می داد و صفحه مو می بست. اول خواستم اسباب کشی کنم برم وردپرس، بعد به کلم زد که از فایرفاکس استفاده کنم، بالاخره راه افتاد

دو. ظاهرا این پستای مزخرف من بدجوری دوستام رو گیج کرده، بحثای جالبی برام پیش اومد، بد ندیدم چند کلمه راجع به عقاید شخصیم بنویسم
پس از سالها زندگی در یک جامعه دو رو که من رو کاملا دو شخصیتی بار آورد، به این نتیجه رسیدم مغز انسان قابلیت های بسیاری در جمع اضداد داره: آنطور که می اندیشد عمل نمی کند. بر همین اساس برای عقایدم سه سطح تعریف کردم: آرزو(ایده آل)، خواسته(مطلوب) وهدف عملی که می توانند همسو یا در خلاف جهت یکدیگر باشند
آرزو مربوط به گرایش های فطری بشر بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود است، مانند آرزوی دنیای بدون جنگ
خواسته مربوط به نزدیکترین شرایط به آرزو در شرایط واقعی است، مانند مخالفت با جنگ
هدف عملی تطبیق شرایط زندگی با واقعیات موجود است، مانند فرار کردن از جنگ

در سطح اول، کماکان با آرزوی دست نیافتنی و ایده آل ترسیم شده در اندیشه های مارکس بیشترین نزدیکی رو دارم
در سطح بعد، تعدیلی همسو با سطح اول متاثر از مکتب فرانکفورت دارم. شرایط مطلوب زندگی رو در سیستم سوسیال-دموکراسی می بینم و دوست دارم تو کشوری مثل سوئد زندگی کنم. تو این سطح، نگرش خاص من به دو مقوله عشق و هنر به عنوان مهمترین جایگزین دنیای مستقل از ذهن، در زندگیم نقش پررنگی داره. جالبه که درست در دو مقطع از زندگیم که مطلوبترین شرایط عاشقانه و هم آغوشانه رو داشتم برای پارتنرم موقعیت مهاجرت به این کشور پبش اومده و هر دوبار به خاطر درک نادرست معشوق نادیده گرفته شده
اما مهمترین بعد عقایدم، در اهداف عملیم نهفته است.در این سطح با چشمپوشی از دو سطح بالا، واقعیات جامعه ایران منو به این نتیجه رسونده که این مملکت و این مردم به هیچ عنوان قابلیت زندگی در یک سیستم کاملا دموکراتیک رو ندارن. این مطلب رو تو پست بعدیم مفصل تر توضیح می دم. اما به طور خلاصه معتقدم تنها بخش بسیار کوچکی از این جامعه ظرفیت پذیرش دموکراسی رو دارن و بهتره این بخش برای بر هم نزدن روال طبیعی حاکم، از کشور خارج شن یا خودشون رو با خواسته های عمده مردم تطابق بدن.البته گزینه مناسب از نظر من دیکتاتور صالح هم نیست، بلکه دقیقا سیستم شبه دموکراتیک فعلی رو مناسبترین حکومت می دونم. منتها با توجه به بافت جامعه و تعلقات مذهبی مردم، از آنجا که تطابق اسلام با لیبرالیزم را بسیار قویتر از سوسیالیزم می بینم، اولی را بر دومی ترجیح می دم

انتها: با آرزو هام خوشم بی آنکه تلاشی برایشان بکنم، خواسته هایم را دوست دارم و برایشان دست و پایی می زنم و اما اهداف عملیم را زندگی می کنم