۱۳۸۶ شهریور ۹, جمعه

Ridiculous…… as love

Kaveh said: Shall we fall in love?

These days, I am questioning myself “Is it possible for me to be seduced by flirtatious girls, again?”. I think I need Sirens who fascinated the Ulysses by their songs.

Experiencing a lot of beds, bodies and souls, my numb mind is not interested in saying “Lie with me lady, and let me to complete my revelation of girls”.

My first love got married, and I lost a 5 years old love just during 4 weeks, after I told her “No”. I loved her, but I liked to leave anything more than keeping them….

I went on the mission to the Ardabil, came back to the Tehran and broke in Kaveh’s suite, the only man who has seen my crying. That night,I drank the red wine tasted tears.

2 years later, I lost my divorced first love for the second time, but…. my tearless eyes…..

I let the last love to be lost 6 months ago. I loved this moonlike partner with evil soul, who could slide on my chest as moonlight.

“Love is like a wine, you never belt it down, you taste it”, the famous words which I said in the beginning of any relationship. Now, I think love is like a rotgut, you should drink it to be crocked, then puke everything, and sleep with light stomach.

I am used to lose. I am used to quit being in love as smoking. Sometimes I smoke, sometimes I am in love, but I am always going to quit

۱۳۸۶ شهریور ۳, شنبه

تو رو یه جایی دیدم

همش یه دختر بود، به لطافت و خوشایندی خیلی از دخترای در آغوش گرفتنی.ولی

یه جورایی مثل خواب و بیداری بود، انگار الان سال هفتاد و هشته تو دارآباد من و عشقم - اون و عشقش

همون چشم؛ همون ابرو همون سفیدی، و همون اندام ولی اینبار تو یه دختر لبنانی سال هشتاد و شش وسط صحراهای حاشیه خلیج

یادمه یه بار تو پلنگچال،پاهاشو محکم رو زمین می کوبید و ادای راه رفتن منو در میاورد، جذاب ولی جدی بود. از جنس دخترایی بود که وقتی می دیدمش تو دلم می گفتم چقدر ما پسرای ایرانی مزخرفیم و واسه این دخترا کمیم

از همکاراش شنیدم خیلی تو کار جدیه، یکی از مدیران ارشد بزرگترین مجری پروژه های عمرانی خلیج

آخرین باری که باهاش رقصیدم یادمه، چشماش

حالا دیگه باورش سخته، همون صدا، همون خنده و همون حرکات. سر بازی ایت بال، دلم می خواست بهش بگم می دونم الان بعد از اینکه توپت رفت تو پاکت چطوری ذوق می کنی، چه جوری سرت و چپ و راست تکون می دی. اصلا دلم می خواست محکم بغلش کنم ببوسمش بهش بگم خیلی وقت می شناسمت، همیشه بهترین ها رو برات دوست داشتم. ولی

نه هفتاد و هشته، نه دارآباد، فقط شن و آفتاب

۱۳۸۶ مرداد ۳۰, سه‌شنبه

فقط دو حرف

نمی دونم عاشق چیه احمق شده بود. ولی خب، گهیه که خورده بود و کاریش نمی شد کرد
احمق حرف مفت زیاد می زد، همش می گفت زهی عشق زهی عشق، اما همینکه زپلشک اومده بود، زه زده بود
خود خرشم نمی دونست چی می خواد، یه روز هواشو کرده بود رفت پیشش مثلا خداحافظی باشکوه کنه که وسط گند و کثافت دیدش. بتش شیکست
حالا از تکرار زندگی می ترسه. همش یاد حرفای احمق میفته: من فقط می خوام دوتا حرف رو عوض کنم، یه س ناقابل با یه ب ناقابلترتوی مضحکترین لغت دنیا، عشقبازی
فکر کنم خودشم کم کم داره احمق می شه

۱۳۸۶ مرداد ۲۸, یکشنبه

بوی اسپرم، عطر یاس

همیشه برام جالب بوده که چرا مسائل جنسی تو دین اسلام بر خلاف ادیان دیگه که یه جورایی تقبیح می شه، اینقدر مورد توجه واقع شده. احادیث، روایات و حتی احکام زیادی داریم که با خوندنش بوی اسپرم رو زیر مشامم می پیچونه
این مساله رو یکی از نقاط قوت اسلام می دونم، دینی که به جای اینکه آدما رو از واقعیات زندگی دور کنه و به عالم هپروت بکشونه با یه جمله عمیق، الدنیا مزرعه آخره، رو همین زمین نگه می داره. با این وجود برام جای سوال بود که چرا اینقدر به جزئیات و مسائل ریز و بعید قضیه پرداخته
با زندگی بین عرب ها اونم از نوع مدرنشون تقریبا جوابمو گرفتم. تا قبل از این فکر می کردم ما ایرانیا آدمای ندید پدیدی هستیم که فکر و ذکرمون لنگ و پاچه خانوماست و به اون جوک قدیمی اعتقاد داشتم: فرق ما با آمریکاییا اینه که اونا فکرشون تو کاره، فلانجاشون تو فلانجای خانم ولی ما فلانجامون تو کاره، فکرمون تو فلانجای خانم
اما امان از این عربا، جامعه سیاه و سفید متشکل از مردان و زنان پیچیده در کفن که تمام وجودشون خلاصه می شه در نگاه های هیز بر چاک باسن بانوان و آلات آقایان. مردان عرب اصولا تشکیل شدن از مقدار نا متنابهی شکم و چند سیر گوشت آویزوون از زیر شکم. علیرغم اینکه به دلیل ابعاد وسیع قسمت اول، این قسمت دوم به جز تا سنین حدود بیست سالگی با چشمان غیر مسلح قابل رویت نیست مگر در آینه، فعال ترین و مهم ترین قسمت اعراب محدود به همین قسمته. خانومای عرب هم تشکیل شدن از عطر غلیظ مزخرف که فقط خودشونو حشری می کنه با یه مشت سرخاب سفیداب غلیظ به انضمام برآمدگی های بین گردن و ناف که در رقابت شدیدی با شکم مرداشون قرار دارن و مثلث ممونعه
حالا ما ایرانیا می گیم به دلیل شرایط اجتماعی اینقدر عقده ای شدیم، ولی این عربا که همه چی زیر دست و پاشون ریخته چرا اینجورین؟ کانهو این به نژادشون بر می گرده، اینا ذاتا حشری هستن، اصلا نگاه دختراشون "بیا منو ببوس" نیست، فقط "بیا منو بکن" رو ازشون می خونی. جای مرحوم فروید خالی که مورد مطالعاتی عجیبی رو از دست داد
وقتی از نزدیک برخورد می کنی با این عربا، تازه می فهمی از این بشر دوپا همه جور کاری بر میاد، حتی همون اعمال عجیب غریب مورد اشاره در توضیح المسائل ها. در حقیقت این احکام دینی مناسبترین روش بوده برای قانونمند کردن و کنترل این قوم بسیار حشری