۱۳۸۶ فروردین ۱۰, جمعه

استقلال تیم محبوب من

از بچگی آبی بودم، از موقعی که پدرم منو می برد استادیوم. بعدشم که با رفقا می رفتیم. اگه می خواید ساختار فرهنگی ایران رو بشناسید، استادیوم بهترین جاست. تقریبا از همه قشر می بینی، با همون نسبتی که تو جامعه هستند.آدمایی که فقط دنبال هیاهو اند (اکثریت) کسایی که آروم بازی نگاه می کنن و قدرت تحلیل دارن(انگشت شمار)..... بازیکنای وسط زمین سیاستمدارا هستن که ممکنه روابطشون پیچیده به نظر بیاد(زد و بند و....) ولی واقعیت اینه که اینام همشون یه روز رو سکو نشسته بودن

۱۳۸۶ فروردین ۱, چهارشنبه

رییس جمهور در نیویورک

اولین آرزوی سال جدید خروج ایران از بحران فعلیه، که قدم اولش سخنرانی رییس جمهور در شورای امنیته. کاری به این ندارم که احمدی نژاد رای من نبود و به عنوان یک ایرانی اصراری بر پیگیری حق مسلم هسته ای در شرایط فعلی ندارم، ولی حالا که ایشون رییس جمهوره (با رای 17 میلیون ایرانی) و معتقد به پیگیری این مساله، براش آرزوی موفقیت می کنم. فارغ از هر عرف سیاسی باید پذیرفت داره تلاش می کنه با این ابتکار جلوی بدتر شدن اوضاع رو بگیره. حدس می زنم بتونه با مظلوم نمایی حرفای لاریجانی رو تکرار کنه(نه حرفای خودش رو) و تا حدی تو اجماع فعلی شورا تزلزل ایجاد کنه

۱۳۸۵ اسفند ۲۹, سه‌شنبه

انسان استاندارد بودن

منظورم از این عنوان آدمیه که بتونه تو تموم ابعاد زندگیش در حد توانایی های خودش رشد کنه. این ابعاد از تحصیل، ورزش، روابط اجتماعی، هنرو... تشکیل می شه. تا حالا چند نفر (به خصوص ایرانی ها) رو دیدین که هم تو دانشگاه عالی درس خونده باشه، هم بدن ورزشکاری داشته باشه، هم با جنس مخالف راحت ارتباط برقرار کنه (همین 3 تا بسه) ؟
این درسته که معمولا هر کس در یک یا چند چیز استعداد داره، ولی به مفهوم نداشتن توانایی نیست. انسان در این دنیاست برای زیستن و برتری جویی فطری بشر انگیزه ایست برای رسیدن به زندگی بهتر. اهداف تعریف می شود: تحصیلات بالاتر، ثروت بیشتر، تکاملات روحی بیشتر..... ولی همیشه یه چیزی کمه
دور و بر تونو نگاه کنید، چند نفر آدم موفق(با تعریفای جامعه: استاد دانشگاه، کارخونه دار، قهرمان ورزشی...) پیدا می کنید که همیشه غبطه جوونی از دست رفتش رو نمی خوره و تا حدی افسرده نیست. چشم اتونو باز کنید و مردای سن بالا رو ببنید که دنبال روسپی ها هستند، زنان 40 ساله ای که احساس می کنند چنانچه شایسته هستند بوسیده و نوازش نشده اند(این رو عینا از کوندرا نقل کردم) مشکل اینه که ما برای رسیدن به زندگی بهتر، بهتر زندگی کردن رو فراموش کردیم: استفاده بهینه از همه توانایی ها کار انسان استاندارده

حالا چرا استاندارد: استاندارد یک مفهوم انتزاعیه برای تعریف حداقل شرایط مقبولیت. همه ایدئولوژی ها( از اسلام تا مارکسیسم) استاندارد های خاص خودشون رو دارن، منتها مشکلشون اینه که 1- بنا به مقتضیات زمان تعریف شده و 2-متاثر از تجربیات و اندیشه های یک نفر تعریف شدن. مسلما این انسان با وجود برتری نسبت به هم عصرهاش توانایی پیشبینی کامل تغییرات شرایط اجتماعی وجلوگیری کامل از ورود مسائل مختص خودش رو به این ضوابط نداشته. این مساله تا زمانی که سطح آگاهی معتقدین به این ایدئولوژی تغییر چندانی نکنه، نمودی نداره، ولی با بالا رفتن این سطح یه سری تناقضات مشخص می شه. ولی در کنار این تناقضات باید پذیرفت که به دلیل ثابت بودن یسیاری از مفاهیم در طول زمان، اکثر ایدئولوژی ها جذابیت های خودشون رو حفظ می کنن. اینه که تو این دوره زمون اینقدر بلبشو شده، یکی نفی می کنه یکی به عقب بر می گرده

به دلیل تفاوت در توانایی های انسان های مختلف، تعریف یک استاندارد همگانی بسیار سخته و به همین دلیل که ایدئولوگ بودن مفهوم تقلید(و حتی اطاعت کورکورانه) پیدا می کنه. چیزی که مسلمه اینه که هر انسان استاندارد خاص خودش رو داره و مهمتر اینه توانایی تعینش رو هم داره. در گذشته انسان های معدودی بودن که به علم روز دسترسی داشتن و می تونستن سطح آگاهیشونو بالا ببرن. ولی امروزه هم برای انسان های بیشتری امکان دسترسی هست و و هم چیز های بیشتری در دسترسه، می تونی با یه کلیک از اندیشه های متفاوت آدمای رو کره زمین آگاه شی. پس هر انسان می تونه با بالا بردن سطح آگاهیش، ایده گرفتن از ایدئولوژی های مختلف و مهمتر از همه شناخت خودش، استاندارداشو تعریف کنه. البته هنوزاین دسترسی ها برای اکثر مردم دنیا امکانپذیر نیست و نمی شه توقعی ازشون داشت غیر از تقلید

شروع

سال 85 اونجور که می خواستم نبود. گفتم حداقل چند ساعت قبل از ته کشیدنش یه کاری کرده باشم.... چی بهتر از یه وبلاگ،ملغمه ای از سیاست و هنر و فلسفه و ورزش و .... و بهرنگ
مشکل اصلی اینجاست که هیچی از این مقوله نمیدونم (از تنظیم صفحه و فونت و چپ چین راست چین و...) خلاصه مهم اینه که اینکارو کرده باشم