۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

دهه چهار یک زندگی

یعنی دیمی دیمی (*)رفتم تو دهه چهارم زندگی. این دهه آخر مجموعا بد نبود. به خصوص نیمه دومش که سعی کردم زندگی ام رو به شرایط حداقلی استاندارد جهانی نزدیک کنم. در اواخر دهه ماقبل یک گام مهم در پایه ریزی زندگی ام برداشتم که همانا ورود به دانشگاه بود که در همون زمان سعی کردم گام محکمی باشه که بود. دانشگاه تهران به من خیلی چیزها داد، از اعتبار تا شخصیت زندگی.یکی از بزرگترین محسناتش این بود که تو رو یکباره پرت نمی کرد وسط جامعه،خودش یک مدل از جامعه واقعی بود. امکان می داد مزه مزه کنی بعد بری وسط جمع. در کل بخش عمده ای از موفقیت های این دهه رو مدیون همون گام مهم می دونم.

در اواخر این دهه هم گام دوم مهم رو برداشتم که همانا ازدواجم هست که به همون کیفیت قبولی دانشگاهم هم هست. تبعاَ توقع دارم این گام هم تو دهه پیش رو من رو جلو بندازه. به هر حال پیش بینی این دهه قلقلک بار هست. اگه اسم دهه قبل تحصیل و این دهه خانواده باشه، می شه تصور کرد تا آخرش احتمالاَ یکی- دوتا بچه به جمع دو نفره ما اضافه شده باشه.

(*)پ.ن.: دیمی دیمی نوشتم، ولی شما هرجور خواستید بخونید...سعی می کنم از این به بعد یک سی ساله مودب باشم

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

تیچر یا چیتر....سالگرد توهین بزرگ

همیشه از اطرافیانم خواستم اگه می خوان بهم دروغ بگن، یک دروغ سزاوار بگن. حقیقتا با دروغ مشکل چندانی ندارم و ریشه و علل دروغ رو درک می کنم، اما از دریافت دروغ های احمقانه، احساس توهین شدیدی بهم دست می ده. دوست دارم طرف احمق فرضم نکنه و متناسب با هوش و درکم دروغ پیچیده بگه.

سال قبل فقط یک منتقد جدی اقتصادی احمدی نژاد بودم. حقیقت مطلب حساسیت زیادی روی سیاست های خارجی اش نداشتم(می دونستم کاره ای نیست). سیاست های داخلی و عوام فریبی اش هم اگرچه چندش آور بود اما برام توجیه پذیر بود. به هر حال این آقا رو با همه خوبی ها و بدیهاش رئیس جمهور کشور می دونستم و در برابر خارجی ها ازش دفاع می کردم. معتقد بودم این آقا می خواد یک کارهایی بکنه ولی به خاطر نگاه تنگ نظرانه اش،برام از روز اول واضح بود که توانایی مدیریت کشور رو نداره. از نظر من عدول از برنامه بیست ساله،انحلال سازمان برنامه، وام های زود بازده و .... فجایع اصلی مملکت بود،دغدغه اجتماعی چندانی نداشتم.اگرچه نگران بودم "بی اخلاقی محض" اش در برابر"اخلاق" خاتمی، تاثیر بدی توی جامعه و به ویژه طبقات فرودست بذاره: معلمی که تقلب رو تدریس می کنه.

سالهاست در انتخابات شرکت می کنم و به عنوان یک اصلاحطلب تا وقتی گزینه های اصلاح وجود داشته، رای دادم. از روز اول هم می دونستم تو انتخابات حکومت همیشه تقلب بوده و هست. به هر حال پذیرفته بودم با شرایط اجتماعی ایران، حکومتی با ساختار شبهه دموکراتیک جمهوری اسلامی می تونه پاسخگوی نیازهای مردم باشه و هر بار با کمال میل رای دادم و به قول معروف بر مشروعیت نظام هم مهر تایید می زدم.

خب از طرف دیگه آقای نظام هم مراعات حال من رو می کرد. سعی می کرد من رو احمق فرض نکنه. تا وقتی زواره ای،صاحب شناسنامه اموات، زنده بود،یکی دومیلیون رای بیشتر جابجا نمی شد. خب این مساله اونقدر تاثیر در انتخابات نداشت که به من نوعی بربخوره.خاطرم هست در انتخابات 76 زمانی که حکومت به سمت یک تقلب بزرگ می رفت،هاشمی سفت و سخت جلوش ایستاد و نگذاشت کسی غیر از منتخب مردم وارد کاخ ریاست جمهوری شه. اگرچه دو سال بعد خودش برای اعاده حیثیت،باعث جفا در حق علیرضا رجایی در انتخابات مجلس شد.

بگذریم...سال گذشته شخصا مطمئن بودم احمدی نژاد رئیس دولت باقی خواهد ماند. تصور می کردم انتخابات به دور دوم بکشه و با یک فشار تقلب احمدی نژاد با اختلاف مثلا یک میلیون رای،انتخاب شه. اما متاسفانه این "تنگ نظری" کار خودش رو کرد. عقده زدن رکورد رای 22 میلیونی خاتمی، باعث فاجعه تقلب شد. انتخاباتی که خیلی بی دردسر می شد برگزار شه، تبدیل به یک فاجعه شد. آنچنان دروغ احمقانه ای تو صورتم خورد و احساس توهینی بهم دست داد که به راحتی از صف جدا شدم.