۱۳۸۶ مهر ۶, جمعه

ستایشگر هانیه توسلی

تا جایی که فرصت کنم سریال مدار صفر درجه حسن فتحی رو که منو یاد وسواس های علی حاتمی تو طراحی صحنه، لباس و دیالوگ ها میندازه، دنبال می کنم. به تبع این قضیه نگاهی هم انداختم به سریال میوه ممنوعه این کارگردان که چشمم خورد به هنرپبیشه: هانیه توسلی. واقعا تاسف می خورم که تو سالای اخیر فیلمای درخور توجه اونقدر انگشت شمار بودن که دیگه هنر این دختر مسحورم نکرده. حالا چرا شیفته هانیه هستم

یک- دوران کودکی من در فضای ادبیات روس با کودکی نیکیتا، سریوژا، اولگا پروفاسکایا شروع و با مادر گورکی و ابله داستایوفسکی به جوونی رسید. جالبه که حتی وقتی خودم هم قدرت انتخاب پیدا کردم باز هم به سراغ روس ها منتها از نوع منتقدش رفتم و از سولژنیتسین و بولگاکف تا ناباکوف رو دوره کردم. در کل علاقه عجیبی به فضای حاکم بر ادبیات روسیه و به تبع اون بلوک شرق دارم
دو- تا جایی که یادمه تا حالا سه اقتباس سینمایی از ادبیات روس دیدم. "بن بست" شاهکار بی نظیر پرویز صیاد بر اساس داستانی از چخوف (اصل داستان رو تا حالا پیدا نکردم بخونم) که با بازی تکرار نشدنی مری آپیک فیلمی سیاسی با مضمون سو تفاهم های منجر به عشق، با سرمای ویژه روسها بود. "گاهی به آسمان نگاه کن" کمال تبریزی، برداشت آزاد فرهاد توحیدی از مرشد و مارگاریتا. وقتی می خواستم فیلم رو ببینم از اینکه قراره هانیه توسلی(اون موقع خیلی بهش اعتقاد نداشتم) نقش لیلا حاتمی تو "شیدا" و مارگاریتا رو بازی کنه، نظر مساعدی نداشتم ولی خب مرشد شدن حمید امجد همه چیز رو جبران می کرد. ولی تو اون فیلم اونقدر هانیه نرم بازی کرد که جذبش شدم
اما اول و آخر اقتباس ها "شب های روشن" فرزاد موتمن لوک گداری، بر اساس شبهای سفید داستایوفسکیه. شاهکار سعید عقیقی تو ایرانی کردن این اثر، یه تابلو نقاشی فراموش نکردنی ازش ساخته. نقاشی عجیبی که هر چه قدر بهش نزدیک می شی فاصله کم نمیشه. خلا این فاصله می برتت تو خلسه عشق ایرانی. بدون اغراق بیشتر از ناستنکا داستایوفسکی، شیفته رویای موتمن شدم. بار این مسخ بر دوش مهدی احمدی و سبکی خاص هانیه ست. دختری که وقتی بازیاش رو می بینم افسوس می خورم چرا سینمای ایران از صحنه های رقص، رومنس و اروتیک محرومه
سه-همیشه به این فکر می کنم که اگه یه روزی بخوان "بار هستی" کوندرا رو تو ایران بسازن، توماج رو پارسا پیروز فر می دونم (بعد از دیدن تئاتر "هنر" که بازی و کارگردانی کرده بود باورش کردم)، رویا نونهالی رو سابینا(با دیدن نمایش "اورفه" محسنی متقاعد شدم). اما ترزا کسی نمی تونه باشه به جز هانیه، ژولیت بینوش ایران