۱۳۸۶ شهریور ۲۹, پنجشنبه

فقط تا سر ختنه گاه

دوازده-سیزده سالش که بود و تازه به سن بلوغ رسیده بود، هر وقت می رفت خونه مادر بزرگ، یه راست می رفت سراغ توضیح المسائل های بالای کمد. انواع رساله ها از مکارم تا خمینی. اون موقع ها مثل همین الان جذابترین بخش قضیه، جاهای سکسیش بود. از بین همه اصطلاحات، "ختنه گاه" تو گوشش یه زنگ دیگه داشت. جالبترین حکم واسش باطل نشدن روزه بود در صورت جماع تا سرختنه گاه. از خدا می ترسید و روزه می گرفت، از طرف دیگه هم تو کف جنس لطیف هم بود و با هر چیزی تحریک می شد(درست مثل حالا)؛ یکی از سوژه های جلقش دیدن خودش در حال جماع و مراقبت از دخول بیش از سر ختنه گاه برای جلوگیری از ابطال روزه بود. بعدها که مشکل دوم یعنی جنس لطیف حل شد، دیگه اونقدا از خدا نمی ترسید که بخواد روزه بگیره. خلاصه مطلب اینکه هنوزم دلش می خواد بدونه دخول تا سر ختنگاه برای حفظ روزه چه مزه ای داره