۱۳۸۶ مهر ۶, جمعه

چند لحظه بی تعصب

پای یک مطلب راجع به ماجرای اخیر رییس جمهور در دانشگاه کلمبیا نظر من این بود

یه جک بود که می گفت یه روز آقای خمینی تا اومد سخنرانی کنه همه بسیجیا زدن زیر گریه، امام گفت خفه، شاید بخواهم یک چیز خنده دار بگویم.حالا شده حکایت رییس جمهور. به نظر می اومد ایندفعه می خواد یه جورایی خرابکاریای قبلیش رو جمع کنه، منتها اونقدر از داخل و خارج مخالفاش پیش پیش کوبیدنش و با شانتاژ های آمریکاییا هم صدا شدن، این فضاحت بار اومد که یک رییس دانشگاه ابله (شاید هم جیره خوار صهیونیزم) به خودش اجازه بده به نماینده یک ملت اینجوری توهین کنه
بگردید تو حرفای آقای احمدی نژاد ببنید کدومش تحریک آمیزه؟
اونقدر مطلب کم آوردن که چسبیدن به "همجنسبازی در ایران

نظر آقای ابراهیم نبوی این بود

نه رئیس دانشگاه کلمبیا یک ابله هست و نه احمدی نژاد نماینده ملت ماست، هیچ دیکتاتوری نماینده ملتش نیست. احمدی نژاد فکر کرد این مزخرفاتی که چهار تا دستمال به دست بهش می گن که آمریکا منتظر توست تا حرف هایت را بشنود، چرند است. احمدی نژاد همان احمقی است که رئیس دانشگاه کلمبیا گفته است و طبعا احمق هایی که او را نماینده ایران می دانند، کمابیش همان هستند و الخ

متعلق به طیفی از جامعه هستم که هیچگاه فرصت کسب منفعت از حکومت ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن را نداشته و ندارم. مکانیزم فکری من با حکومت مبتنی بر " شر مرسان گر تورا خیری نیست" تعریف شده. هیچگونه تعصب مذهبی و نژادی ندارم و تمام تلاشم رو بکار گرفتم که همه چیز روا در چارچوب عقل و منطبق بر واقعیات ببینم

از این روست که فارغ از اندیشه کسب منفت یا تعصب به قضاوت بی طرفانه به همه مسائل می پردازم. با چشمان باز خوب و بد رو می بینم. همانطور که خیلی از حقایق رو در نوشته های حسین درخشان می بینم، از نوشته های نبوی لذت می برم با تحلیل های زیدآبادی حال می کنم، از فرخ نگهدار تا رضا پهلوی رو می خونم بدون اینکه صد در صد باور کنم و کور کورانه از کسی پیروی کنم. پس رفتن و اومدن رییس جمهور های مختلف تاثیر چندانی رو من نداره که از قبل اونا به جایی برسم، نویسنده معروف شم، پست و مقام بگیرم و و و

اگه خاتمی رو دوست دارم و احمدی نژاد رو نه، به خاطر میزان کمتر شر رسانی بشراوله. اگه اعتقاد دارم بهترین گزینه برای عبور از این وضعیت رفسنجانیه، اعدامای شصت و هفت یادم نرفته، واقعیات جامعه منو به این نتیجه رسونده. ولی اینا دلیل نمی شه چون شرایط دلخواهم نیست، همه چیز رو سیاه ببینم. به آدمای دیگه حق می دم که احساساتی شن، ولی خودم واقعیات رو ترجیح می دم
رییس دانشگاه کلمبیا یک ابله یا جیره خوار صهیونیزم می دونم، چون کسی رو که هولوکاست رو در بست می پذیره به اندازه کسی که کلا منکر می شه ابلهه یا پای منفعتی در میونه

احمدی نژاد رو نماینده ملت ایران می دونم چون تو یک انتخابات دموکراتیک هفده ملیون ایرانی بهش رای دادن، چون طرز فکرش شباهت بسیار زیادی به اکثریت ملت داره و به حق نماینده شایسته ای برای کشورمه

امیدوارم یک مقدار اپوزوسیون کشور بهتر با واقعیات کنار بیان. چه بخوایم چه نخوایم این آقا رییس جمهورمونه. نمی دونم با خالی کردن پشتش تو عرصه های بین المللی قراره چی بدست بیاریم. در هر حال من خوشحالم همونطور که پیش بینی کرده بودم، ایشون بعد از چند بار رو زمین سفت شاشیدن، راه خودش رو داره پیدا می کنه