۱۳۸۶ شهریور ۱۴, چهارشنبه

چرا دوبی اینجاست

بسیاری از کارشناسان با دیده تردید به پیشرفت های کشور امارات نگاه می کنند و نوسان های بازار بورس نبض تجاری خاورمیانه را دلیلی بر ناپایداری این توسعه می دانند. اما در این میان می توان به امارت دبی از دیدی دیگر نگریست. در حالی که منبع اصلی نفت امارات در ابوظبی است و سهم ناچیزی عاید دبی می گردد، این شیخ نشین با کاهش شدید وابستگی خویش به نفت و قرار دادن پایه های توسعه بر شانه های تجارت، صنعت ساخت و سازو گردشگری ، سعی در ارائه مدل توسعه پایداری دارد

ایجاد مناطق آزاد با تسهیلات مناسب و توسعه حمل و نقل هوایی و دریایی، دبی را تبدیل به محلی مناسب به عنوان پایانه تجاری خاورمیانه کرده است. امنیت منطقه و رشد تصاعدی املاک، مهمترین عامل برای تشویق سرمایه گذاران در ساخت و ساز است. نکته جالب تسری این سرمایه گذاری ها به بخش پروژه های زیرساختی می باشد، به طوری که در یک سال اخیر به ندرت پروژه ای با تامین مالی دولتی تعریف شده است و اکثر مناقصات به صورت بی.او.تی یا بی.او.او برگزار می گردد. نهایتا با ایجاد مراکز تفریحی و خرید که بسیار مورد توجه کشورهای همسایه و آفریقایی ها می باشند، موفق به جذب گردشگران بیشماری از این مناطق شده است
به راستی چرا دبی این سرزمین بیابانی با آب و هوایی نامطبوع و بایر از هرگونه دیدنی اینچنین در برابر ایران با مرزهای گسترده استراتژیک، طبیعت بی بدیل و منابع غنی قد برافراشته است؟

اگر از عواملی چون تغییر و تحولات ایران که در تسریع پیشرفت دبی در سال های اخیر بی تاثیر نبوده است، واگذاری هنگ کنگ به چین توسط استعمار پیر و ایجاد پایگاهی امن در منطقه برای یانکی ها بگذریم، به دو عامل مهم می رسیم، نخست تبعیت مردمان و دوم واقعگرایی حاکمان

قوم عرب ساکن در امارات اصولا متشکل از مردمانی بسیار مطیع است که بی هیچ ادعایی تنها گوش به فرمان رییس قبیله خویش دارند. تا حدی که در امارات این احترام به روح قانون نیست که شخص را مجاب به رعایت می کند بلکه اطاعت بی چون و چرا از شیخ است که چنین فرموده. اینگونه نیست که چون ایران، هرکسی خود را برتر از رهبران بداند و بی آنکه کسی را قبول داشته باشد در هر امری صاحب داعیه باشد. همچنین این مردمان برتری فکری غرب را بر خویش پذیرفته و بی هیچ دعوا امور بنیادین خود را به غربیان سپرده اند و با فراگیری اصول از ایشان سعی در جای پا گذاشتن تدریجیشان را دارند. خوشبختانه نه آثار باستانی دارند و نه تاریخ دوهزار و پانصد ساله ای که خود را هم پایه غربیان بدانند و پیروی از ایشان را خیانت ملی بنامند

این که اشاره شد مربوط به کشور امارات است ولی آنچه که دبی را متمایز می کند، حاکمی است بس واقعگرا. کسی که بی اتلاف وقت مرسوم در کشورهای اسلامی در تلاش مذبوحانه تطابق اسلام با اندیشه های چپ و عدالت محوری، واقعیت بنیادین این دین را با لیبرالیسم سازگارترین دیده است. بی شک خطا نیست اگر شیخ مکتوم و پسرش را رفسنجانی امارات بنامیم، اشتراک در اندیشه های مبتنی بر اقتصاد آزاد، توجه به توسعه های زیر ساختی و نگاهی به آزادی های اجتماعی، گواه این مدعاست. حتی شیخ با الگو قرار دادن خانواده خود از جمله کشف حجاب و ورزش حرفه ای دخترش، شباهت های بیشتری رابه یاد می آورد. اما مردمان دبی نه مثل ایرانیان که رفسنجانی عملگرا را مثله کردند، شیخ خود را می ستایند و می دانند که هر چه دارند ازوست وگرنه همچنان باید نشسته بر شتر خویش پهنه بیابان در می نوردیدند