۱۳۸۶ مهر ۱۵, یکشنبه

آخر هفته


یک- علی مرد محبوب منه، خوش خوراک و ددری. آلکس و مرلی فوق العاده هستن، زوج بسیار دوست داشتی. با وجود سن بالا سرشار از انرژی. برنامه ام اینه که سی سال بعد خودم هم اینجوری باشم. مارتل یار ساکت و هم تیمی همیشگی من. جای ایانکو خیلی خالیه. موجود بامزه ایه، یه دوست دختر انگلیسی داشت که باعث می شد به جای ایانکو تو رختخوابش غبطه بخورم. به خصوص یه دفعه که شب کمپ کرده بودیم، صبحونه، بیکن خوشمزه انگلیسی این خانوم ساکسون رو چشیدم شعله این حسد سر به فلک کشید. دو-سه ماه پیش که این بشر از دوست دختر جدید ایرانیش تعریف می کرد که چه جوری ودکا رو سک می ره بالا، حدس زدم بنا به ذات تخمی دختر ایروونیا که مال و سینما و رستوران رو به کمپ ترجیح میدن، حالا حالا ها ایانکو رو نخواهم دید. حدسم درست بود

دو- شب، آب خنک دریا، نسیم ساحل، ستاره های آسمون، کباب کوبیده های تو معده، زمزمه "کی اشکاتو پاک می کنه" ابی، فقط یه بودوایزر تگری می تونه از آب بکشتت بیرون