۱۳۸۶ مهر ۱۵, یکشنبه

استاد عملگرا و اتحادیه عرب


بعضی وقتا که ساده و سبک ازجلوی دانشکده فنی رد می شد تا بره علوم سیاسی، با تحسین نگاهش می کردم. نه به صرف صاحب ذهن تحلیلگر یک مهندس علوم سیاسی خونده، بلکه به عنوان واقعگراترین تحلیلگر ایران

ما چگونه ما شدیم دکتر زیباکلام یکی از قابل فهمترین کتابایی بود که شروع مطالعات جدیم روی روند اجتماعی-تاریخی ایران، در دوره ای متاثر از ماتریالیسم تاریخی، رقم زد. اگرچه بعدها ذهنم بیشتر معطوف کارهای دکتر سید جواد طباطبایی شد، ولی تعلق خاطری که به قلم استاد پیدا کردم تا امروز برام باقی مونده

اولین شوکی که از طرف استاد وارد شد، هشدار از تخریب هاشمی توسط اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم و حمایت تلویحی از وی بود. دقیقا اون روزها یادمه که همه ما سرخوش از نوشته های گنجی در صبح امروز و افشاگری هایش از خاندان هاشمی، هر آنچه ناسزا بود بار استاد کردیم و برجسته ترین آن که سالها بعد توسط پدرام (که افتخار تلمذ از استاد رو هم داشت) بازهم تکرار می شد: جیره خوار هاشمی بود

طیف اصلاح طلبان رادیکال ، این پست مدرن های پست استراکچرالیست، به تاسی از استادشان میشل فوکو با باور امکان رسیدن به آزادی از طریق محل تردید قرار دادن قدرت، به هوای کسب بیشترین استقلال، اهتمام به برملا کردن دورویی و ضعف اصحاب قدرت می کردند. غافل از اینکه اشتباه محاسباتی و درحقیقت دست بالا گرفتن در برآورد قدرت رفسنجانی منجر به آنچه شد که نباید

زمانی گذشت تا بر من ثابت شد که اگر پراگماتیسمی در نظرات تحلیلگران ما باشد همانا در نوشته های استاد است که علاوه بر تحلیل، تئوری های کاربردی هم چاشنی قضیه می کند. در کنار این، شکستن بت تقدس شریعتی که مانع از وارد کردن هرگونه نقد به آثار و افکارش بود، جنبه دیگری از ذکاوت زیباکلام رو برام رخ نمود. اما چیزی که اینبار ذهنم رو به شدت مشغول کرده، نظری در خصوص پیوستن ایران به اتحادیه عرب است که چندی پیش از طرف دکتر زیبا کلام مطرح و طبق معمول و از طرف جمع واپس زده شد

یک- تاریخ سرزمین ایران شاهد دست درازی یونانی، عرب، مغول و ترک در طی سالیان متمادی بوده است، اما با صرف نظر از خشونت ذاتی موروثی از بربریت مغول ها، بی شک تاثیر اعراب در مذهب، فرهنگ و حتی زبان مملکت، بیشترین سهم را در میان آثارمتجاوزین دیگر دارد. فقط زندگی کردن در میان اعراب است که می تواند پرده از شباهت های بی شمار ایرانیان با این مردمان بردارد. پس چندان دور از ذهن نیست که ما نیز چون مردمان لبنان، سوریه و مصر خود را صاحب سهمی در اتحادیه عرب بدانیم

دو- اگر با کمی اغماض، موفق ترین پیشبینی کننده دنیای حال حاضر را ساموئل هانتینگتون بدانیم که پیشاپیش حوادثی چون یازده سپتامبر و مرزبندی های فعلی دنیا را با تقریب خوبی پیشگویی کرده بود، تمدن اسلامی با در برگرفتن خاورمیانه و شمال آفریقا به عنوان قطبی مهم در تقابل با تمدن غرب خواهد بود. این تمدن در برگیرنده ایران، ترکیه، مصروعربستان به عنوان شاخصه های مذهبی-قومی خواهد بود.پس از این روست که شاید تمایل ایران به دراز کردن دست اتحاد به سمت دیگر تمدنها از قبیل خاور دور(چین) و اسلاو(روسیه) به صلاح نیست حال آنکه متحدانی مطمئن تر از جنس اعراب در کنار خویش داشته باشد

سه- شخصا معتقدم بر خلاف تمایل طیف روشنفکر کشور، خواسته متوسط مردم بیشتر جنبه های اقتصادی دارد تا سیاسی-اجتماعی. به عبارتی دغدغه نان بیشتر از دموکراسی و آزادی است. علاوه بر این با توجه به بافت طبقاتی جامعه و درآمیختگی خرافات در تمام المان های جامعه، خطرات یک حکومت کاملا دموکراتیک را بیشتر از ثمرات آن می دانم. از این رو به حکومت شبه دموکراتیک فعلی اعتقاد دارم، ولی در عین حال برای برون رفت از بن بست های اقتصادی فعلی، به تغییرات ساختاری حکومت و جهت گیری های لیبرالیسمی معتقدم

بر خلاف تلاش های امثال دکتر شریعتی در نشان دادن چهره ای سوسیال مابانه( که نهایتا تا به امروز به عنوان جدیترین نحله فکری صاحبان انقلاب و قدرت مطرح است)، به باور من ماهیت دین اسلام بر اساس اندیشه های متعلق به طبقه بورژوازی (مشخصا فئودال و بازرگان) شکل گرفته است که (منطبق با الگوهای رایج در جامعه امروزی) با دیدگاهی فقیر نوازانه و نه عدالت محور به طبقه فرودست، سعی در تلطیف فضای سرمایه داری حاکم دارد

از این روست که لیبرالیسم اقتصادی سازگاری بیشتری با اسلام دارد و پیشرفتهای روز افزون کشورهای اسلامی با سیاست های اقتصادی آزاد، صحه ای بر این نظریه می باشد. در حال حاضر تامین سطح رفاهی چون کشور امارات، مطلوب مردم ایران می باشد که این خواسته با توجه به پتانسیل موجود کشور، امری غیرقابل دسترس نیست، فقط مستلزم ایجاد روابط قوی تر با کشورهای خلیج فارس است که یا با دادن برخی باج های استراتژیک(مانند نام خلیج فارس یا حتی جزایر سه گانه) امکان پذیر است یا از طریق نزدیکی به اتحادیه عرب

در مجموع و با توجه به دلایل فوق، به نظر می آید راهکار ارائه شده از طرف دکتر زیبا کلام به دور از امواج احساساتی ناسیونالیستی و "کورش کبیر مآبی" ما ایرانیان، یکی از عملی ترین نظریه های برون رفت از بن بست فعلی کشور چه در سیاست خارجی و چه در اقتصاد داخل باشد