۱۳۸۶ تیر ۱۷, یکشنبه

حادثه ای به نام هژده تیر

امروز بعد از هشت سال دوباره صحبتای آقای خامنه ای بعد از حادثه کوی دانشگاه رو دیدم. اونروزا داغ بودم، احساساتی همه او حرفا برام بوی دروغ می داد.اون روزا نمی فهمیدم ممکنه ایشون هم از کارای طرفدارای افراطیش که به اسم ایشون مشکلات روحیشون رو سر ما خالی می کردن، به ستوه اومده باشه. تحت تاثیر شانتاژ جریانات احساسی دانشجویی مشتامو گره می کردم داد می زدم انصار جنایت می کند رهبر حمایت می کند. به خیال خودم داشتم به خاتمی کمک می کردم . اون روزا دغدغه ام رسیدن به آزادی بود


گذشت و گذشت تا رسیدم به شلوغی های خرداد هشتاد و دو، ولی اینبار معنی اصلاحات رو بهتر می فهمیدم. جلوی بچه های سال پایینی که برام تداعیگر خود چهار سال پیشم بودن رو می گرفتم، از بیهودگی خشم و خشونت می گفتم. با دغدغه هایی از جنس اصلاح طلبی

تابستون هشتاد و چهار من دموکراسی خواه، با رای هفده ملیونی احمدی نژاد شروع شد. وقتش بود که به اهدافم شک کنم. همه چیز رو مرور کردم، دیدم گره کار تو یه جای خیلی واضحه. درست جلوی چشمامون. ولی خوب متاسفانه ازونجایی که اکثر روشنفکرای ما اصولا اطرافشون رو یا از پشت عینکای نمره بالا که کلاسشونو می بره بالا می بینن یا از پشت دود پیپ هاشون و یا از وسط لنگ خانوما، هیچ وقت متوجه این چیز واضح که خود مردم هستن نمی شن


طبقه روشنفکر جامعه ایران عادت داره از فرهنگ و تمدن باستانیمون حرف بزنه، از کورش و داریوش و خشایار، وسطشم یه فحش به عربا بده. (من نمی دونم اینایی که به عربا فحش می دن چه جوری می تونن قسم بخورن که خودشون حاصل سیخ زدن یه عرب به اجداد ماده شون نیستن). از شعرا، عرفا و دانشمندامون می گه، اون وقت بلد نیست حتی یه شعر از حافظ رو که معتبرترین شاعرمونه بدون غلط بخونه. از دموکراسی دم می زنه ولی هنوز فرق لیبرال-دموکراسی از سوسیال-دموکراسی رو نمی دونه. به مردممون میگه ملت شریف و نجیب در صورتی که دروغ، ریا و خیانت تومون موج می زنه


آقای روشنفکر، این مردمی که شما واسه خودتون ساختید یه چیز موهومیه. واقعیت اینه که مردم ما دغدغه اصلیشون دموکراسی نیست، بخش عمده شون دغدغه مذهب رو دارن، دغدغه اقتصاد رو دارن. جریان روشنفکری ما باید ادبیاتش رو درست کنه و هی بلندگو دستش نگیره داد بزنه ملت ایران ملت ایران. از این پارانویا باید در بیایم که فکر می کنیم ملت ایران همینجوری منتظر نشستن تا آقایون اونور آب بیان نجاتشون بده

ملت ایران رهبر داره، مردی فرزانه که شخصا به دانشش افتخار می کنم واز ساده زیستی و اقتدارش لذت می برم. باید پذیرفت برای اداره این مردم با این خصوصیات، یکی از بهترین گزینه ها در حال اجراست.مردی در راس قرار داره که نا به حال با شایستگی کشور رو از همه بحران ها عبور داده.حتی اگر به ریاست مجلس، ریاست قوه قضاییه، مجمع تشخیص و شورای عالی امنیت نگاه کنی مردان بزرگی رو می بینی. امروز فقط نسبت به دولت می شه بی تفاوت بود، اونم نه به دلیل بی لیاقتیش بلکه چون رئییس جمهور دقیقا در اندازه و قامت مردمه، نه بیشتر و نه کمتر. شاید اگر شایستگی بیش از اندازه خاتمی عزیز و متخلق در این اجتماع بی اخلاق ما رو بد عادت نکرده بود، نسبت به احمدی نژاد هم می شد بهتر نگاه کرد


مسلما من هم دوست ندارم تو کشورم زندانی سیاسی باشه، دختراش زیر حجاب ناخواسته پیچیده شن،روزنامه هاش توقیف شن و خیلی چیزای دیگه، ولی با توجه به شرایط موجود، به نظام جمهوری اسلامی و رهبرش اعتقاد دارم. وقتی هم که به عقب نگاه می کنم، می بینم برخورد دانشجو با نظام نبود، برخورد دو گروه افراطی بود، دو گروهی که هردوشون بعد از هشت سال آنچنان استحاله شدن که سرود اصلیشون هم به قبضه دیگری درآمد. گروه اول افتادن تو دامن آمریکا، گروه دوم شدن اهل سیاست و قلم و سینما


از این رو بود که هژده تیر نه نهضت بود نه جنبش که فقط و فقط حادثه بود