۱۳۸۶ اسفند ۱۷, جمعه

فاتحان معکوس


چند روز پیش تو یه سایت پورنو (آدرسش رو هر دست به معامله ای خواست براش ایمیل می کنم!) یه تاپیک جالب دیدم: صحنه های تجاوز فیلم های سینمایی. تو گشت و گذار به لینک دانلود صحنه تجاوز از پشت فیلم آخرین تانگو در پاریس برخوردم. یاد حرف یکی از رفقای بسیار دوست داشتنیم افتادم که چندوقت پیش تو خیابون ولیعصر روبروی پارک ملت در حالی که عجله ناشی از منتظر گذاشتن کسی عذابم می داد اجازه نداد جوابش رو بدم. نیما عقیده داشت صحنه ای که مارلون براندو با مدد گرفتن از کره به عنوان روان کننده، علیرغم مقاومت ماریا اشنایدر ترتیبش رو از پشت می ده، کاملا تجاوزه. این مساله برای من دردناک بود، به دردناکی زمانی که فیلم دریمرز برتولچی رو جزو لیست فیلمای پورنو یک سایت سکسی دیدم. این مساله که فیلمای برتولچی و حتی بعضا پازولینی در نظر عوام پورونو باشند چیز عجیبی نیست، اما نیما فیلم زیاد می بینه و درک خوبی از سینما داره، پس نگاهش فارغ از عوام است

ما، سینما پارادیزو مابان: بچه که بودم وقتی در حضور خانواده فیلم می دیدم، طی یک قانون ناگفته تو هر صحنه بوسه فیلم باید سرم رو مینداختم پایین، اگه کار به جاهای باریک از بالاتنه به پایین تنه می رسید که باید می رفتم تو اتاقم تا بعدا که کسی خونه نباشه یواشکی تا ته و توه تک تک سلولای ممه و باسن خانوم هنرپیشه رو دربیارم. این پارادوکس ها ناخواسته یک دورویی عجیب مکتوم به لایه ای از اخلاق گرایی در ما به وجود آورد. در حالی که همه مون در خفا همگام با پسر شخصیت اول مالنا ی تورناتوره، برای اون سینه ها و ران های تراشیده مونیکا بلوچی جلق می زنیم اما در عمل فقط از جنبه های هنری فیلم حرف می زنیم. حالا همین ژست اخلاق گرایی به نوعی گریبان نیما رو می گیره، اونم وقتی که صحبت از تابوی همبستری از پشت، همون کون دادن خودمونی و سکس مقعدی ژیگولی و فتح معکوس به قول من، باشه

نکته-ممکنه نیما به اتکا حرکت زوری مارلون براندو این صحنه رو تجاوز بدونه، پس باید یادآوری کنم به صرف زور یک طرف و مقاومت طرف دیگر نمی شه لفظ تجاوز رو به کار گرفت کما اینکه تو همبستری طبیعی هم همیشه(به خصوص بار اول) یک مقاومت هر چند ناخواسته از طرف درد کشنده در برابر فشار خودخواسته از طرف دیگر وجود داره

تابوی عمومی: دلایل متعددی وجود داره تا این مساله در دنیا خوشایند نباشه. یک- به هر حال راه طبیعی امتزاج درجای دیگری از بدن انسان تعبیه شده، به عبارتی تا وقتی جلو هست چرا عقب. دو- این عمل می تونه آسیب های فیزیکی رو به همراه داشته باشه و بخشی از بافت های ترمیم ناپذیر رو از بین ببره. سه-درد داره. چهار-موقع عملیات بهتره طرفین چهره در چهره باشن

پاسخ مورد یک ساده است، وجه تمایز انسان و حیوان در خارج شدن انسان از روال طبیعی زندگیشه، پس نمی شه به خاطر کارهای غیر طبیعیش شماتتش کرد. البته در این مورد نکته ریزتری هم وجود داره، مثل نگاه وسواسگونه من به این موضوع: مدتها درگیر این مساله بودم که نمی تونم عضو شریفم رو تو جایی بفرستم که ازش پی پی میاد بیرون! غافل از اینکه جای فعلی هم چندان توفیری نداره، با یه درجه تخفیف جیش میاد بیرون

در مورد دوم به مطلب جالبی به نقل از یکی رفقا، روزبه پلنگ چال نشان، برخوردم مبنی بر این که اگر در این نحوه همبستری از کاندوم به همراه روان کننده استفاده شه و با ظرافت هرچه تمامتر وارد عمل شویم، از آسیب های مزبور خبری نخواهد بود

مورد سه: اصلا خود درد آخره لذته، شما عقلتون نمی رسه

اما مورد چهارم، ظاهرا این مورد ریشه در احساسات رمانتیک ابلهانه دخترا داره. یکی از راه های شاداب نگه داشتن رابطه سکسی، تنوع در راه های نزدیکیه. یکی از جذابترین پوزیشن ها سکس واژنی از پشته، همون سگی خودمونی. دخترایی رو دیدم که از این موضوع سر باز می زنن و نهایتا به سکس از پهلو(قاشقی خودمون) راضی می شن، چون فکر می کنن سکس باید فیس تو فیس باشه تا تاثیر بیشتری تو خر کردن پسرا داشته باشه. اما در هر حال دخترایی که تن بهش می دن بعد از یه مدت می فهمن قبلا سخت در اشتباه بودن و باید همه بدنشون رو در لذت بردن شریک کنن، به پسرا بفهونن همونقدر که سینه ها و صورتشون جذابه، مو و کمرشون هم خواستنیه

فاجعه ایرانی: از اول دبیرستان سکس واژنی وارد زندگیم شد اونم از نوع معاشقه و تا به امروز تجربه همبستری روسپی مابانه رو نداشتم. سر کنکور به مدت یکسال از همه چیز دست کشیدم اما دو روز بعد از امتحان، وقتی یه دختر رو به مکان کشیدم برای اولین بار با این جمله مواجه شدم: من دخترم و به خاطر حفظ بکارتم از پشت میدم. برای منی که از این مقوله بی خبر بودم و به دلیل بی علاقه گی ام نسبت به فیلمای سوپر(جالبه که همونقدر که عاشق صحنه های سکسی فیلمای سینمایی بودم، از فیلم سوپر متنفر بودم!)، تنها اطلاعم ازکون دادن در حد همون انگشت کردنای راهنمایی و دبیرستان بود، برخوردم صرفا پس زدن شدید این مساله بود. جالبه که تا مدتها بعد و تا زمانی که تو مطالعاتم به این موضوع برنخوردم، توصیفات دوستانم رو در این مورد، افسانه سرایی می پنداشتم

این اپیدمی "کون دادن به نیت حفظ بکارت" توی ایران رواج زیادی پیدا کرده و حتی منبع کسب درآمد هم شده. نمی تونم سرزنش کنم دخترا رو، چون تو مملکتی که بکارت یه دختر هنوز اینقدرواسه مردا مهمه، همون بهتر که اینجوری بره تو پاچه شون. اما به اعتقاد من این موضوع فاجعه است، چرا که

دروازه هشتم یا نهم، مساله این است: جذابیت های حلقه روشتنفکران فرانسه از کامو و سارتر تا کوندرا در ادبیات-فلسفه و برتولچی و گدار در سینما تاثیر عجیبی در دیدگاه های زندگی من داشت. تا جایی که یکی از کتاب های کوندرا دیدگاهم رو نسبت به این نوع همبستری عوض کرد. سکسی که در ادبیات کلاسیک اروپا مذموم شمرده شده ولی در ادبیات فرانسه ستایش شده. انگلوساکسون ها "خوابیدن به سبک فرانسوی" را یکی از نقاط ضعف اخلاقی مردمان سرزمین گل می دانند، در حالیکه کسی نمی داند تا به حال خود ملکه بریتانیا چند بار گل های قالی را به جای ستاره ها شمرده است در بستر

اگر راه های نفوذ به بدن زن را بشمری بعد از هفتمین روزنه، دهان، به دو دروازه می رسی: پس و پیش. عمدتا دروازه نهم(با فیلم رومن پولانسکی اشتباه نشه!) یا به عبارتی دروازه بهشت را درب تعبیه شده در جلو می دانند. پر بیراه نیست اگر چوچول ها رو به مثابه لنگه های درب این دروازه بدونیم که شکوهی بی همتا(در مقایسه با دروازه های دیگر) بهش بخشیده. اما در این میان دیدگاه دیگری هم وجود داره که دروازه نهم را معطوف به پشت می کنه، راهی که صعوبت بیشتری داره

در ایران پشت اعتبار چندانی نداره و عملا حکم" آخرین بودن جلو" زده شده اما من معتقد به" آخرین بودن پشت"، ارج و قربی ویژه برای این همبستری قائلم. به اعتقاد من یه دختر می تونه با هر پسری(حتی اگه دوستش نداشته باشه و صرفا بحث لذت درمیون باشه) سکس از جلو داشته باشه، اما برای صدور اجازه فتح معکوس به پسری، باید واقعا تمایز خاصی قائل باشه که من می تونم این تمایز رو به نوعی توی عشق خلاصه کنم