۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه

بار تحمل ناپذیر تاهل

الان حدود یک ماه شده که یک صفت جدید بهم اضافه شده: متاهل

تو زندگی از دو چیز گریزان بودم: یک، مذهب و دو، ازدواج. به دومی تن دادم( بالاخره باید از قانون طبیعت تبعیت می کردم و این وظیفه افسانه سیزف وار تولید مثل رو به عهده می گرفتم و خیلیا رو خوشحال می کردم) و الان به شدت نگرانم که یه روز از سر ناچاری به اولی هم تن بدم

به هر حال باید این صفت رو با خودم به دوش بکشم. تا الان که برام خیلی غیرملموس بوده. یعنی اونقدر صفات مورد علاقه ای دارم که این یکی اصلا به چشم نمیاد. مثلا من عاشق این "استقلالی" بودنم هستم. به هر حال سالیان زیادی باهاش زندگی کردم و دلبستگی شدیدی بهش دارم. امیدوارم به این صفت جدید هم یه همچین دلبستگی پیدا کنم وگرنه مجبورم همیشه این وصله ناجور رو تحمل کنم