skip to main | skip to sidebar

انسان استاندارد

در زندگی زخمهايی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته می خورد و می تراشد.... و این زخم ها را نه فراموش که لذتشان می برم

۱۳۸۷ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

خواب



نمی دونم اونم به اندازه من که اونقدر می لیسیدم تا عضلات زبونم عملا بی حس می شد، از مکیدنش خسته می شد یا نه؟

از بهرنگ ساعت ۱۲:۱۸  

پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی

حرف های پیش از این

  • ◄  2010 (8)
    • ◄  ژوئن (2)
    • ◄  مهٔ (1)
    • ◄  مارس (2)
    • ◄  ژانویهٔ (3)
  • ◄  2009 (15)
    • ◄  دسامبر (1)
    • ◄  اوت (1)
    • ◄  ژوئن (8)
    • ◄  مهٔ (2)
    • ◄  آوریل (3)
  • ▼  2008 (19)
    • ◄  نوامبر (1)
    • ◄  اکتبر (2)
    • ◄  اوت (1)
    • ◄  ژوئن (2)
    • ▼  آوریل (3)
      • خوشبخت
      • خواب
      • مرگ زیبا
    • ◄  مارس (5)
    • ◄  فوریهٔ (3)
    • ◄  ژانویهٔ (2)
  • ◄  2007 (50)
    • ◄  دسامبر (8)
    • ◄  نوامبر (8)
    • ◄  اکتبر (6)
    • ◄  سپتامبر (7)
    • ◄  اوت (4)
    • ◄  ژوئیهٔ (8)
    • ◄  ژوئن (4)
    • ◄  آوریل (1)
    • ◄  مارس (4)

وه چه بی رنگ و بی نشان که منم

مشاهده نمایه کامل من