۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

دهه چهار یک زندگی

یعنی دیمی دیمی (*)رفتم تو دهه چهارم زندگی. این دهه آخر مجموعا بد نبود. به خصوص نیمه دومش که سعی کردم زندگی ام رو به شرایط حداقلی استاندارد جهانی نزدیک کنم. در اواخر دهه ماقبل یک گام مهم در پایه ریزی زندگی ام برداشتم که همانا ورود به دانشگاه بود که در همون زمان سعی کردم گام محکمی باشه که بود. دانشگاه تهران به من خیلی چیزها داد، از اعتبار تا شخصیت زندگی.یکی از بزرگترین محسناتش این بود که تو رو یکباره پرت نمی کرد وسط جامعه،خودش یک مدل از جامعه واقعی بود. امکان می داد مزه مزه کنی بعد بری وسط جمع. در کل بخش عمده ای از موفقیت های این دهه رو مدیون همون گام مهم می دونم.

در اواخر این دهه هم گام دوم مهم رو برداشتم که همانا ازدواجم هست که به همون کیفیت قبولی دانشگاهم هم هست. تبعاَ توقع دارم این گام هم تو دهه پیش رو من رو جلو بندازه. به هر حال پیش بینی این دهه قلقلک بار هست. اگه اسم دهه قبل تحصیل و این دهه خانواده باشه، می شه تصور کرد تا آخرش احتمالاَ یکی- دوتا بچه به جمع دو نفره ما اضافه شده باشه.

(*)پ.ن.: دیمی دیمی نوشتم، ولی شما هرجور خواستید بخونید...سعی می کنم از این به بعد یک سی ساله مودب باشم